نشريه انگليسي اينديپندنت نوشت: بيش از آنکه به دنبال مقصر جلوه دادن نهادهاي امنيتي غربي باشيم، بايد به اين نکته توجه کرد که اقدامات سياستمداران غربي زمينه رشد گروههاي تروريستي را فراهم کرده است.
به گزارش
هفت چشمه به نقل از
تسنيم، نشريه انگليسي اينديپندنت در گزارشي با اشاره به حمله تروريستي به نشريه فکاهي چارليابدو در پاريس اين سئوال را مطرح کرد که آيا اين کشتار از نظر پيشبرد اهداف و منافع گروههاي افراطي جهادي همچون القاعده موفق بوده است؟
به نوشته اينديپندنت، اين واقعه به نوبه خود با کشته شدن قاتلان پايان يافت، اما با مشاهده شدت تحريک رهبران سياسي فرانسوي به انجام يک واکنش شديد، ميزان موفقيت اين افراد هم مشخص ميشود
.
مشاهده تيتر اصلي نشريه لوموند با عنوان "11 سپتامبر فرانسوي"، نگران کننده است، زيرا در وهله اول اين نوع بيان درست نيست
.
در حادثه يازده سپتامبر 2977 نفر قرباني شدند در حالي که در تيراندازي هفته گذشته در پاريس 17 نفر جان باختند
.
شوک حاصل در آمريکا بسيار بيشتر از فرانسه بود زيرا تأثير بصري برخورد هواپيماها به برجهاي دوقلو و سرنگوني اين دو برج بسيار شديدتر بود
.
در مورد احساسات بروزيافته بر اثر بيرحمي رخ داده در پاريس بايد مراقب بود، زيرا عاملان آن، چه اينکه به داعش يا القاعده وابسته باشند، اهداف خود را به گونهاي انتخاب کردند که تضمينکننده حداکثر بازتاب عمومي آن باشد. در وبگاههاي جهاديها آمده است که "رسانه نيمي از جهاد است
."
مقايسه اشتباه بين هفتم ژانويه در فرانسه و يازده سپتامبر در ايالات متحده بايد يک حس شوم ايجاد کند
.
روزي که 19 سعودي کنترل هواپيماها را به دست گرفتند، مهمترين پيروزي اسامه بن لادن نبود، بلکه در ماهها و سالهايي آتي آن و زماني که جورج بوش پسر، آمريکا را وارد جنگ عراق و افغانستاني کرد که در آن نظاميان آمريکايي به نبرد با مسلمانان پرداختند، حاصل شد. همانگونه که ايالات متحده به توجيه و تفسر سوءرفتار و شکنجه زندانيان پرداخت، نهادهاي امنيتي خود را گسترش داد و حقوق مدني مردم خود را محدود کرد، خود را غيرمشروع کرده و به عنوان ابزاري براي يارگيري القاعده و هستههاي آنها عمل کرد. اگر خود بن لادن در شيرواني کاخ سفيد پنهان ميشد و به افراد حاضر در اين ساختمان دستور ميداد نيز نميتوانست چنين اقداماتي را که به نفع آرمان وي بوده است، اتخاذ کند
.
شکست نسبي "جنگ ضد ترور" که از سوي بوش آغاز شد و از سوي انگليس حمايت شد، هرگز به اين منجر نشد که آغازکنندگان مقصر شناخته شوند. شکست آن زماني به چشم ميآيد که القاعده که در سال 2001 تها چندصد تن عضو فعال داشت و در تعدادي از اردوگاهها و شهرهاي کوچک افغانستان و عراق محدود و محصور بود، چهارده سال بعد، و پس از مخارج عظيم آمريکا و متحدان آن براي عمليات ضدترور، گروههايي همچون القاعده بخشهاي بزرگي از عراق و سوريه را به کنترل خود درآورده و بر جمعيت مخالف اهل سنت در هر دو کشور سيطره يافته است. گروه القاعده در شبهجزيره عربستان، که در يمن مستقر است نيز يک قدرت رو به رشد است. در همان روزي که يورش به چارلي ابدو رخ داد، حدود 36 پرسنل پليس يمن نيز در پايتخت اين کشور و بر اثر يک بمبگذاري انتحاري القاعدهاي کشته شدند
.
آيا فرانسه نيز اشتباهي همانند آنچه آمريکا انجام داد را مرتکب ميشود، زماني که دولت بوش، نومحافظهکاران و نهادهاي امنيتي دولت اين کشور از حادثه 9 سپتامبر براي افزايش قدرت خود و اعمال اولويتها و سياستهاي خود سوءاستفاده کردند؟ اين مورد به آساني ميتواند رخ دهد. نيکولا سارکوزي، رئيس جمهوري سابق فرانسه تاکنون دوبار در مورد "جنگ تمدنها" سخن گفته است که چيزي شبيه به نسخه فرانسوي "جنگ ضد ترور" بوش است که در شرايط فعلي نوعي از عوامفريبي است که براي افراطيها گوشنواز خواهد بود. در حال حاضر زمينه افراطيگرايي در بين جمعيت 6 ميليوني مسلمانان فرانسوي که به حاشيه رانده شده و خود را قرباني نژادپرستي رنگباختهاي تحت عنوان نزاع بين يک سکولاريسم پيشرو و اعمال قرون وسطايي اسلامي ميبينند، وجود دارد
.
جنگ ميتواند هر کشوري را در معرض چنين شکافهايي قرار دهد و آن را تشديد کند، اما فرانسه به علت نفرت ناشي از جنگ استقلال الجزاير، به طور خاص در معرض آسيبپذيري بيشتري قرار دارد. برخي لفاظيها که بلافاصله پس از کشتار پاريس بيان شد شامل عبارتهايي نمايشگونه همچون "فرانسه در جنگ است" بود. اين گونه از سخنان بار ديگر يادآور جورج بوش پسر در يک دهه قبلتر است. و البته بايد توجه کرد که فرانسه در جنگ به سر نميبرد، اما، اين شعار نادرست به يک حقيقت کوچک اما قابل توجه در مورد امنيت فرانسه منتهي ميشود، حقيقتي که براي بقيه اروپا هم صادق است
.
فرانسه ممکن است که در جنگ به سر نبرد اما از فاصله دور، از تأثيرات چهار جنگي که در خاورميانه در جريان است، رنج ميبرد. سه مورد از جنگهاي - سوريه، ليبي و يمن - از سال 2011 آغاز شده است و چهارمين آن در عراق از همان زمان شدت بيشتري يافت. علاوه بر آن، جنگهاي ادامهداري در افغانستان و سومالي در جريان است که به معناي اين است 6 نزاع عمده در کشورهاي اسلامي واقع بين هندوستان و تونس در جريان است که زمينهاي حاصلخيز براي ايجاد و رشد گروههاي متعصبي همچون القاعده مهيا کرده است
.
پس از کشتار پاريس بود که گمانهزنيهايي در مورد پيوندهاي احتمالي آن با تروريستهايي خارجي از جنس داعش يا القاعده در يمن مطرح شد. اما اين نوع گمانهزنيها فقط موجب فراموش کردن نکته اصلي ميشود. حمله به غيرنظاميان نيازمند سلاح، مهمات و توانايي استفاده از آنها است، اما نياز چنداني به آموزش نظامي ندارد. آنچه که واقعا منجر به به حملات در اروپا شد و به ادامه آن منجر ميشود، سرنگوني و غوطهور شدن بسياري از دولتهاي مسلمان در گرداب خشونت و هرج و مرج است که محيطي ايدهآل براي رشد تکفيريهاي تروريست است. تروريستهاي متعصب تکفيري که هوادارنشان آنها را به عنوان "جنگجويان مقدس" در نظر ميگيرند و يک روزنامهنگار افغانستاني آنها را "فاشيستهاي مقدس" توصيف کرده است، در شرايط جنگي به خوبي عمل ميکنند. داعش، به طور خاص با دنياي اطراف تنها از طريق اعمال خشونتآميز مرتبط است
.
نکته جالب توجه اين است که خشونت برخاسته از اين شش جنگ در يک زمان معين، بازتابي در بين جوامع مسلمان اروپا نداشته است. با توجه به اينکه اکثريت جمعيت 1.6 ميليارد نفري مسلمانان را اهل سنت تشکيل ميدهند، مطمئنا وقوع چنين رخدادهايي غيرقابل اجتناب است. قدرت کلي چنين انگيزههايي منجر به اين ميشود که تشخيص و جلوگيري کردن از حوادث ديگري همچون چارلي ابدو در فرانسه، انگليس و ديگر اماکن به سختي ممکن باشد. طرحها و توطئههايي که از داخل يا خارج نشأت گرفته و از سوي تروريستهاي به خوبي آموزش ديده و يا مردان جوان مسلح به چاقوهاي آشپزخانه هدايت ميشوند، تهديدات بيشمار و متنوعي را براي آنها در پي خواهند داشت که بايستي از تمام آنها ممانعت کرد
.
سرويسهاي امنيتي فرانسوي در حال حاضر به خاطر ناکامي در تشخيص به موقع تهديد سه مهاجم به چارلي ابدو با انتقاداتي مواجه شدهاند اما اين انتقادات کمي غيرمنصفانه است. سرويسهاي امنيتي اطلاعات گسترده و عظيمي در مورد افرادي که ممکن است به خاطر منشأ قومي يا باورهاي مذهبي، شک و شبهها و يا اعمال گذشته آنها خطرناک باشند را در اختيار دارند، اما عليرغم جستجو و مراقبت همه آنها - همانگونه که طي جنگ جهاني دوم در انگليس رخ داد - تشخيص آنهايي که خطري واقعي را در پي دارند به شدت مشکل است. تنها پس از اينکه کسي را بکشند، تهديد بالقوه آنها مشخص و آشکار ميشود
.
ناکامي که تمام دنيا را در معرض خطر قرار داده است، بيش از آنکه امنيتي باشد، سياسي است. اين رهبران سياسي بودند که از صدام در عراق و معمر قذافي در ليبي خلاص شده و در پي اين هستند که بشار اسد را در سوريه برکنار کنند آن هم بدون توجه به عواقب آن. ميتوان در مورد خوبي و بدي اين کارها سخن گفت، اما نتيجه چنين اقداماتي دروازهها را به روي القاعده، داعش و ديگر گروههاي مشابه باز ميکند. شرارههاي حاصل از اين جنگ وحشيانه به ديگر نقاط پرتاب شده و اروپا را به آتش خواهد کشيد
.
انتهاي پيام
/