حرکت اعتراضي دانشجويان با واقعه 16 آذر به سمت استکبار ستيزي رفت؛ در واقع نگاه دانشجويان به حکومت پهلوي پس از 16 آذر به گونهاي بود که از يک سو آن را دست نشانده استکبار به ويژه آمريکا ميدانستند و از سوي ديگر سرکوبها و استبداد حکومت را نشانه همراهي و حمايت آمريکا تلقي ميکردند.
به گزارش هفت چشمه به نقل از شبکه اطلاع رساني راه دانا؛ دست هاي ضدانقلاب اين روزها آنقدر خالي است که اين جماعت سعي مي کنند با استفاده از خبرسازي و شايعه سازي براي خود خوراک خبري ايجاد کنند. از اين منظر تا جايي پيش مي روند که افراد جاني و قاتلان را به عنوان بي گناه جلوه مي دهند تا شايد بتوانند در اين گير و دار ضرباتي را در حوزه مسموم سازي افکارعمومي به نظام جمهوري اسلامي ايران وارد کنند.
اين درحالي است که نگاهي به اقدامات و جنايات ضدانقلاب خصوصا سلطنت طلبان که در صدر آنها ربع پهلوي قرار دارد تاريخ ايران را سرخ کرده است و اين جنايات هيچگاه از ذهن مردم ايران نمي رود.
روايتي از وقايع 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران
ماجراي کشتار دانشجويان در 16 آذر ماه سال 1332 از جمله همين جنايات است.
بيشتر از 50 روز از کودتاي آمريکايي ارتشبد زاهدي نگذشته بود. مردم هنوز درک کودتا برايشان سنگين بود. اولين تظاهرات يک پارچه مردم عليه رژيم کودتا در همين روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداري از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدري سنگين بود که کودتاچيان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاريان خراب کردند و دکان هاي آنان را به وسيله مزدوران خود غارت کردند.
16 آبان سال 32 بود؛ کابينه زاهدي و دولت انگلستان براي تجديد روابط ايران و انگلستان که در جريان ملي سازي نفت قطع شده بود، مخفيانه شروع به مذاکرات کردند.
در تاريخ 24 آبان اعلام شد که نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا از طرف آيزنهاور به ايران مي آيد. نيکسون به ايران مي آمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را که در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (نقل از نطق آيزنهاور در کنگره آمريکا بعد از کودتاي 28 مرداد) ببيند. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند که هنگام ورود نيکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نيکسون حتمي مي نمود. رژيم شاه براي مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نيکسون نيروهاي نظامي خود را در دانشگاه مستقر کرد.
رئيس وقت دانشگاه تهران براي اينکه جلوي ناآرامي ها را بگيرد، کل دانشگاه تهران را تعطيل کرد. حضور نظاميان در صحن دانشکده فني باعث شد که بين نظاميان و دانشجويان، زد و خورد شود و باران گلوله به سمت دانشجويان سرازير شد.
مهندس مهدي شريعت رضوي که ابتدا هدف قرار گرفته به سختي مجروح شده بود بر زمين مي خزيد و ناله مي کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچي حتي يک قدم هم به عقب برنداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده يکي از جانيان «دسته حاجيباز» با رگبار مسلسل سينه او را شکافت.
بعد از پايان درگيري ها احمد هنوز زنده بود؛ او را به يکي از بيمارستان هاي نظامي تهران منتقل کردند. در حالي که در درگيري ها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکيد بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با اين حال مسئولان بيمارستان از مداوا و حتي تزريق خون به او ابا کردند و 24 ساعت بعد او مظلومانه شهيد شد.
تاثير واقعه 16 آذر بر جنبش دانشجويي و استکبار ستيزي ملت ايران
پس از 16 آذر جنبش دانشجويي وارد مرحله جديدي از فاز مبارزاتي خود شد، هرچند حکومت تمام تلاش خود را براي سرکوب هرچه بيشتر آن به کار بست. سپهبد زاهدي نخست وزير دولت کودتا در نامه محرنامهاي براي جلوگيري از حرکت سياسي دانشجويان مينويسد: براي جلوگيري از عمليات دانشجويان متخلف با اطلاع دانشگاه آنان اخراج و سپس به نقاط شمال، شرق و غرب براي انجام خدمت وظيفه اعزام شوند.
سختگيريهاي رژيم شاهنشاهي هرچند توانست فعاليتهاي سياسي دانشجويان را تا حدودي تحت تاثير قرار دهد، اما هيچگاه سبب توقف آن نشد و پس از آن واقعه در دهه 30 اعتراضات به صورت پراکنده ادامه يافت. از آن جمله ميتوان به تظاهرات 29 مهر 1333 در اعتراض به قرارداد کنسرسيوم نفتي، اعتراض به تغيير قانون استقلال دانشگاه در 17 دي 1333، تظاهرات در اعتراض به حمله اسرائيل به کشورهاي مسلمان در سالهاي 1335 ش و 1336 ش، تظاهرات در اعتراض به تقلب در انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي در بهمن 1339 و چندين تظاهرات پراکنده ديگري اشاره کرد که تمامي آنها منجر به درگيري با نيروهاي انتظامي و مجروح و بازداشت شدن عدهاي از دانشجويان ميشد.
حرکت اعتراضي دانشجويان با واقعه 16 آذر به سمت استکبار ستيزي رفت. در واقع نگاه دانشجويان به حکومت پهلوي پس از 16 آذر به گونهاي بود که از يک سو آن را دست نشانده استکبار به ويژه آمريکا ميدانستند و از سوي ديگر سرکوبها و استبداد حکومت را نشانه همراهي و حمايت آمريکا تلقي ميکردند.
اين تفکر با وقايع سال 42 تقويت شد. به عبارت ديگر قيام سال 42 به رهبري امام خميني جو خفقان و سياست گريزي آن سالها را شکست و دانشگاهها و جامعه در سطح وسيعي سياسي شدند و چون بخشي از فعاليتها و مبارزات امام خميني در راستاي استکبارستيزي و رابطه شاه و آمريکا بود، سبب شد تا رابطه بين برخي جنبشهاي دانشجويي و مبارزات امام بيشتر شده و به تبع آن روحيات استکبارستيزي و آمريکاستيزي در ميان دانشجويان تقويت شود.
از طرف ديگر با آغاز مبارزات امام خميني، بخشي از دانشجويان با گرايش به اين نهضت، جنبههاي مذهبي جنبش دانشجويي را تقويت کردند. دانشجويان چند بار به ديدار امام رفتند و در واقعه 15 خرداد 1342 به پشتيباني از امام خميني شرکت کردند. امام خميني تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي 128 پيام براي دانشجويان داخل و خارج از کشور صادر کرد. همين ارتباط، گرايش جنبش دانشجويي را به امام خميني بيش از پيش افزايش داد. ارتباط و همکاري با نهضت امام خميني سبب نزديکي دانشجويان به مردم شد.
پيام مضحک ربع پهلوي در 16 آذر 1390
اين جنايات حتي از سوي بازماندگان پهلوي هم نتوانست ناديده گرفته شود اما اين افراد براي توجيه اين امر به هر ابزاري چنگ زدند اما واقعيت ماجرا اجازه هيچ بهانه و تطهير سازي به خاندان پهلوي نمي دهد.
در سال 1390 «رضا ربع پهلوي» به بهانه 16 آذر پيامي منتشر کرد که حتي از سوي محافل اپوزيسيون هم به سخره گرفته شد و فرزند شاه مخلوع را به "جوک" اين روز بدل کرد. حتي برخي بيان داشتند که ربع پهلوي نه سواد تاريخي دارند و نه حتي در خصوص اين موارد کنکاش کرده است. به هر حال اين موضوع به عنوان يک گاف تاريخي از اين فرد مورد توجه قرار گرفت و بيشتر به زنده کردن حادثه خونين 16 آذرمنجر شد.
او در جملاتي فريبکارانه که حتي با واکنش صريح اپوزيسيون مواجه شده، دانشجويان را "شيرزنان و دليرمردان" خواند، ولي فراموش کرد سه تن از اين افراد به دست پدرش به شهادت رسيده اند و دست پدرش آغشته به خون آنها است.
وي به مناسبت ۱۶ آذر (روز دانشجو) اين پيام را داده، ولي همه مي دانند که اين مناسبت به خصوص در رابطه با برخورد خشونت آميز رژيم پهلوي با دانشجويان دانشگاه ها درزمان پدر ايشان است، ولي گويا وي دچار "فراموشي" شده است.
صدور بيانيه به مناسبت اين روز از طرف رضا پهلوي بيشتر شبيه يک نوع شوخي بود تا يک مسئله جدي.
يکي از افراد اپوزيسيون با انتقاد از اين بيانيه نوشت: «آقاي پهلوي! ممکن است بدون رودربايستي و راست و درست بفرماييد که شما مناسبت و علت روز 16 آذر را چه مي دانيد؟ من اميدوارم رضا پهلوي با جرئت، شهامت و صداقت تمام آشکارا نظر خود درباره اين روز را ابراز دارد. چون با بيانيه اي که داده، خود را درگير اين مسئله کرده و نمي تواند از زير اين توضيح در رود. آيا او از کشتار سه دانشجو توسط پدرش در صحن دانشگاه تهران دفاع مي کند و معتقد است پدر ايشان، حق داشت اين سه دانشجوي بي گناه را بکشد؟»
انتهاي پيام/